مرا ببین که چگونه آشنا شدم با دنیایی که از آن من نبود، مرا ببین که چگونه اخت گشته ام با سرزمینی که مال من نیست،

مرا ببین

ببین که چگونه زندگی میکنم

نفس میکشم

امیدوارم و جاری

مرا ببین و نگو که تنهایی

مرا ببین و نگو که در این دنیا کسی ترا همدم و مرهم نیست.

مرا ببین ای دلشکسته نا امید که چگونه با دلی زخم خورده و پایی لنگان و چشمانی اشکبار با عشق به آینده قدم بر میدارم؟؟؟

مرا ببین و زندگی کن.

شاید عادت کردم...

شاید عادت کردم به هوای خالی

به یه عشق خام و یه دل پوشالی

شاید عادت کردم به نگاه ساده

به زمین و خاک این تن افتاده

شاید عادت کردم به صدای گیتار

به نوای ساز و حسرت یک دیدار

شاید عادت کردم به نگاه دریا

به سکوت شب با انتظارفردا

شاید عادت کردم به سکوت سنگین

به سکوت سرد لحظه یک تردید

شاید عادت کردم.. . .